......

......

......

......

۲۲ مطلب با موضوع «شاید مرحلهٔ دومِ دست به قلم شدنم! :: نکته‌ها» ثبت شده است

هر وقت مطلبی برای نوشتن ندارم و ذهنم از تکاپو می‌افتد، وبلاگ‌های به‌روزشدهٔ بیان را مرور می‌کنم. گاهی جذب عنوان مطالب می‌شوم و گاهی گرفتار سه‌خط اول!


کم پیش می‌آید تا تهِ متن‌های طولانی را بخوانم. نه اینکه آن متن بی‌ارزش باشد؛ فقط حوصلهٔ خواندن متن‌های طولانی را ندارم؛ به‌خصوص اگر انتخابم تصادفی باشد.


از آن طرف هم، برخی متن‌ها را نخوانده رها نمی‌کنم؛ مثلاً اگر متنی منشأ الهام باشد یا قلم روان باشد یا واژه‌های کمیابش کم نباشد، واژه‌به‌واژه می‌خوانمش.


همیشه سعی می‌کنم بیش از سه هدف را نشانه بگیرم: هدف اول الهام‌گرفتن، هدف دوم واژه‌یابی، هدف سوم آشنایی با نحوهٔ به‌کارگیری واژه‌ها، هدف چهارم آشنایی با دنیای دیگران و هدف پنجم بداهه‌نویسی.


یک‌کم گنده‌گویی کردم و حاشیه رفتم. اصل مطلب ‌خط اول است، به‌علاوهٔ همین دو خط: بداهه‌نویسی را توصیه می‌کنم به خودم؛ بداهه‌نویسی زیر متن‌های بروبچه‌های بیان.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۲۲:۴۵

۲۲آبان۱۳۹۶

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۶ ، ۰۰:۴۲
محمدباقر

سخن اول

عقیدهٔ «ویراستاران» بر این است که ‌بیشترِ واژه‌ها یا از ذهن ما پاک‌شده‌اند یا در پسِ ذهن ما بی‌مصرف باقی مانده‌اند. پس به مدد شعر، دایرهٔ واژگانی‌ات را بگستران.


مثال از خودم است:

«پسری داشت شحنهٔ تبریز

حسن او دلفریب و شورانگیز»

دلفریب و شورانگیز را بعید می‌دانم در جمله‌هایتان استفاده کرده باشید. البته شاید به‌کار گرفته باشید. کسی چه می‌داند!

درضمن شاعرِ ما، عراقی، به دل‌و‌قلوه متوسل شد. در فهرست مطالب، «به دست‌و‌پا متوسل شو» را بخوانید.


سخن دوم

استاد بابایی می‌گوید که از شعر برای ساختارهای متنوع در جمله‌سازی بهره ببرید.


مثالی آورده است:

«جان است، نه مال است که آسان بتوان داد.»

ساختار کلیشه‌ای این مصرع این است: جان همچون مال نیست که بخشیدن آن آسان باشد.

برپایهٔ این ساختار می‌توان چنین جمله‌هایی ساخت:

۱. سخن از آبروی انسان‌هاست، نه آب لیوان که هر جا خواستیم آن را بزیزیم.

۲. اسلام دین خداست؛ نه ملک شخصی که آن را بذل و بخشش کنیم.


یک مثال هم از خودم:

«نه از تو به من رسید بویی

نه وصل توأم نمود رویی»

براساس این بیت، می‌توان این ساختار را در جمله آورد:

نه خیرت را خواستیم، نه شرّت را.

ساختار کلیشه‌ای: خیر و شر تو را نخواستیم.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۱:۲۷

۲۱آبان۱۳۹۶

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۶ ، ۱۶:۵۰
محمدباقر

مقدمه: نگویید ایشان خوب بودند؛ اما ضعف‌هایی نیز داشتند که... .

گوش رسانه‌ها از که به آن‌طرف، بدهکار شما نیست. از اینجا به بعد، خودخواسته به رسانه‌ها گفته‌اید بقیه‌اش با شما. آن‌ها نیز اطاعت می‌کنند و مطلبتان را به‌جای شما و برای شما می‌پرورند.


اصل مطلب: همیشه سعی کنید هنگام مصاحبه یا نقد، جمله‌هایتان را حساب‌شده‌تر بگویید. مشخص‌ و پرواضح واژه‌‌ها را به‌کار بگیرید؛ چون یا رسانه‌های بدون جهت نداریم، یا اگر داریم به‌چشم نمی‌آیند.


اگر بگویید ایشان خوب بودند، جدا از اینکه خوب معنی‌اش خنثی است و تعریف مشخصی ندارد، جدا از اینکه منتظریم بدانیم خوب یعنی چه، درست در همین زمان رسانه‌های معاند و موافق و مخالف از سروته این مطلبِ شما می‌زنند یا به‌حتم افزودنی‌های مجاز را به مطلبتان اضافه می‌کنند.  حتی دیده‌ شده است که برای هر محفلی، آرایشی جداگانه درنظر می‌گیرند.


برای مثال شما گفته‌اید ایشان خوب‌اند؛ اما ضعف‌های مدیریتی نیز دارند. رسانه‌ها بسته به جهت‌گیری‌های خودشان یا خوب را معنی می‌کنند یا فقط تا خوب‌اند را پوشش می‌دهند یا به‌سان کسی که سرنخی ‌دستش داده‌اند، فقط دنبال ضعف‌های مدیریتی همان شخص می‌گردد. برخی دیگر از رسانه‌ها نیز می‌خواهند مصداق بیابند و به غیرخودی‌ها نسبتش بدهند.


پس اگر می‌خواهید نظری بدهید، دقیق بگویید خدماتشان چشمگیر نبود! یعنی که خدمت کرده‌اند؛ ولی کمتر از توقعات و انتظارهای شما.

در ادامه بگویید ضعف‌های مدیریتی‌شان در این حیطه‌هاست: ۱. و ۲. و ۳. مشخص و چارچوب‌دار ضعف‌ها را بازگو کنید.


نتیجه: لطف کنید و به رسانه‌ها مسئولیتی محول نکنید. درضمن، مصداق‌به‌مصداق از خوراک رسانه‌ها کم کنید.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۵:۳۱

۱۹آبان۱۳۹۶

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۶ ، ۱۷:۴۵
محمدباقر

تاحالا درگیر این واژه‌ها در جمله‌هایتان شده‌اید؟ جامعه و سیب‌زمینی و تمام واژه‌هایی که تا به «ی» ختم می‌شوند، خواندنشان مشکل می‌شود؛ مثلاً جامعه‌ای و سیب‌زمینی‌ای.


ذهنت را اینجا می‌توانی بپروری. با ساختار جمله‌ها، بازی کن. از ساختارهای گوناگون در جمله بهره ببر:

متأسفانه جامعه‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم را بی‌اخلاقی‌های مکرر فرا گرفته است.


این مثال را استاد بابایی آورده است؛ اما برای ایرادِ دیگری و در جایگاهِ ویراستار!

اما ایرادش: «را» نشانهٔ مفعول است و نباید پس از فعل بیاید.


استاد بابایی این‌گونه ویرایشش کرده است:

متأسفانه جامعه‌ای را که ما در آن زندگی می‌کنیم، بی‌اخلاقی‌های مکرر فرا گرفته است.

هنوز جمله به دل نمی‌نشیند؛ بنابراین پیشنهاد استاد این است:

متأسفانه بی‌اخلاقی‌های مکرر، جامعه را فرا گرفته است.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۴:۳۸

۱۶آبان۱۳۹۶

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۶ ، ۱۴:۴۵
محمدباقر

اگر ذهنی تنبل می‌خواهی، از مورد زیاد استفاده کن؛ مثلاً مورد قبول، مورد تحسین، مورد تقدیر، مورد احترام و مورد نظر.


اگر می‌خواهی مطلبی بنویسی که به دل ننشیند، مورد را فراموش نکن؛ برای مثال وی مورد احترام قرار گرفت. هم مجهول است، هم مورددار!


اگر درازنویسی مرام توست، مورد بهترین گزینهٔ پیش رویت است؛ برای نمونه بنویس وی فلان عمل را به مورد اجرا گذاشت.


اگر متن‌هایی سرد و بی‌روح موردنظر توست، مورد را نادیده نگیر.

مورد بررسی قرار داد.

مورد توجه دوستان قرار گرفت.

مورد تقدیر شخص مدیر قرار گرفت.

مورد‌‌...


اصلاً مورد یعنی راه ورود آب و آبشخور!

مورد، هم کلیشه است، هم سریع خودش را جلو می‌اندازد، هم بی‌قواره است، هم بی‌معناست. حتی درازنویسی هم هست.


ذهن تنبل موردپذیر است و ذهن پویا موردگریز. ذهنت را با مورد بپرور و هر جا دیدی‌اش رفتاری متناسب با جایگاهش در جمله بروز بده.


وی مورد تقدیر قرار گرفت: مدیر از وی تقدیر کرد.

او مورد احترام قرار گرفت: به او احترام گذاشتند.

مورد بررسی قرار داد: بررسی کرد.

موردنظر: مدنظر

مورد احترام: محترم

مورد قبول: پذیرفتنی یا مقبول.


مورد، نه قابل‌قبول است، نه باکلاس؛ پس

لطفاً در متن‌هایتان مورد نریزید!



محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۳:۴۶

۱۵آبان۱۳۹۶

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۶ ، ۱۳:۵۸
محمدباقر

همیشه سعی کنید نوشته‌هایتان را ملموس‌تر کنید؛ برای مثال به دست‌وپا یا چشم‌وگوش یا دیگر اعضای بدن متوسل شوید.


مثال اول: بنویسد پافشاری نکرد؛ چون دستش نرسید. نه‌اینکه اصرار نکرد؛ چون نتوانست‌.


مثال دوم: اکنون که عقلم رسیده است، منتظرم دستم هم برسد تا ان‌شاءالله در «قدس شریف»، روی پاهایم قربانی شوم.

در صورتی که می‌توانستید بنویسید اکنون که به سن بلوغ رسیده‌ام، منتظرم زمانش برسد تا ان‌شاءالله در «قدس شریف»، شهید شوم.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۰۲:۵۰

۱۴آبان۱۳۹۶

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۶ ، ۰۲:۵۲
محمدباقر

۱. نوشته‌هایتان را پس از پنج دقیقه دوباره بخوانید!

اصلاً پیامک‌ها یا پیام‌های تلگرامتان را پس از چند دقیقه کنارگذاشتنِ موبایل، دوباره بخوانید. همان معنای اولی را می‌داد که مدنظرتان بود؟ یا ذهنتان چنان گرم بود و مطلب برایتان روشن که در بازخوانی معنای دیگری هم می‌داد؟


۲. موقع نوشتن، برای ابراز صمیمیت واژه‌‌ها را نشکنید. چرا؟

دلیلش حافظهٔ تصویری مخاطب از واژه‌هاست. برای مثال: می‌گذاری و می‌ذاری درست است ولی میزاری می‌نویسندَش!

دلیلش بدخوانی است. مثلاً: داری میری یا میمونی؟

دلیلش سبکی و شلختگی متن است. نمونه‌اش: مشخصات من و تو و می‌خوان چکار؟ این واو آخری «را» بوده است.

دلیلش یکدست‌نبودن واژه‌ها در متن‌هایتان است؛ به‌طوری‌که یکبار می‌نویسید منو، یکبار من رو، یکبار من را و یکبار من و.

به‌خصوص اگر متن‌هایتان طولانی باشد یا واژه‌های پیش از «واو» متفاوت باشد.

برای صمیمی‌شدن یا راحتی با مخاطب از واژه‌هایی استفاده کنید که در گفتار هم می‌آید؛ اما هیچ گاه واژه‌ها را نشکنید.


پی‌نوشت

این مطلب را دقیق‌ترش می‌کنم. می‌پرورمَش...


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۲:۳۸

۸آبان۱۳۹۶

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۶ ، ۱۵:۰۸
محمدباقر

گفتار اول

توجه کنید که به‌هیچ‌وجه موضوع ما عربی‌زدگی نیست. «ین» و «ون» و «ات» از نشانه‌های جمع عربی‌اند.

مؤمنون، روحانیون، مهندسین، سنین، انتقادات، باغات و... .


جمع مکسر نیز عربی است؛ واژه‌هایی نظیر کتب جمع کتاب، قلل جمع قله، اکراد جمع کرد و اساتید جمع استاد.


اما «ان» و «ها» نشانه‌های جمع فارسی هستند. بهتر است برای روان‌نویسی و ساده‌نویسی تا آنجایی که ممکن است همهٔ واژه‌ها را با نشانه‌های جمع فارسی بیاورید.


مؤمنان، روحانیان یا روحانی‌ها، مهندسان، سن‌ها، انتقادها، باغ‌ها، کتاب‌ها، قله‌ها، کردها، استادان و... .


برخی جاها نمی‌توان به این جمع‌ها دست زد؛ مثلاً قسمتِ «مشخصات» را کامل پر کنید‌.


یا اسم‌های خاص و ثبت‌شده نیز در این قاعده نمی‌گنجند؛ مانند مجمع روحانیون مبارز.


گفتار دوم

گاهی اوقات برخی جمع‌ها، دوباره جمع بسته می‌شوند. دلیلش ممکن است جمع‌های مکسر باشد: شعب جمع شعبه است که این روزها مردم شعبات را جمع می‌دانند، نه شعب را. همچنین است اخبارها که غلط است و خبر و خبرها درست است یا همان اخبار.


با آوردنِ «ان» و «ها» بر سر واژه‌ها، از جمعِ مجدد جلوگیری می‌کنید و دیگر کسی شعبه‌هاها نمی‌گوید.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۲۲:۵۹

۴آبان۱۳۹۶

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۶ ، ۲۳:۰۰
محمدباقر

غیرقابل‌قبول یا قابل‌قبول هم گرته‌برداری است، هم بدآواست، هم باعث می‌شود ذهنت از تکاپو بیفتد و هم متن تو برای مخاطب دیریاب شود.


معادل‌های فراوانی برای قابل متصور است؛ برای مثال ستودنی را جایگزین قابل‌ستایش کن، قابل‌تحسین را تحسین‌برانگیز بگو، به‌جای قابل‌پیش‌بینی پیش‌بینی‌شدنی را بیاور،  قابل‌توجه را بحذف و درخورِتوجه را بیاور و نیز غیرقابل‌باور را باورنکردنی بنویس.


نتیجه اینکه، بهتر است از جایگزین‌های قابل و غیرقابل استفاده کنی؛ زیرا با این کار هم ذهنت را ورز داده‌ای و هم متن خود را از دیریابی و سخت‌خوانی رهانده‌ای.


البته فراموش نکن که بستر و فضای متن است که تعیین می‌کند کدام واژه جای قابل یا غیرقابل بنشیند.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۴آبان۱۳۹۶

۱۴:۴۰

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۶ ، ۱۵:۰۹
محمدباقر

«کودکانِ شما در آینده مورد قلدری مجازی قرار می‌گیرند.» از انبوه جمله‌های درخورِتأمل و شاهکار، روی تابلوهای خیابان برای شهروندانِ اصفهانی بود!


جمله، دو خط است؛ ولی ابهامش به اندازهٔ دو صفحه است. شاید هم دو فصل!


اول اینکه مورد یعنی راه ورود آب و آبشخور. واژه‌ای است به شدت پرت‌و‌پَلا که حتی معنای خودش در عبارات مختلف جای بحث است.


دوم اینکه منظور از قلدری، خشونت‌ورزیدن است یا قربانی خشمِ دیگری‌ شدن؟

هر چند به‌نظر من، واژهٔ آزار مطلوب‌تر از خشونت است: آزاررساندن یا آزاردیدن.


اگر مراد خشونت‌ورزیدن است، منظور این بوده است که   قلدران «فضای» مجازی، همان دارودستهٔ اوباش، فرزندان ملوس ما را مورد الطاف ملموس خود قرار خواهند داد.


و اگر منظور خشونت‌دیدن است یعنی کودک عزیزم، از اینکه به سمتِ اوباش مجازی نمی‌روی؛ اما آن‌ها به سمتت می‌آیند، ممنونم.

دوست‌دارِ تو مادر


سوم اینکه مورد قلدری قرارگرفتن مبهم است و نمی‌دانیم که یعنی مورد داشتیم که یک موردی موردِ قلدریِ قلدران مجازی قرار گرفته است و ما کارشناسانِ محترم این مورد را مورد بررسی قرار خواهیم داد؟


چهارم اینکه فعال فرهنگی یا کارمند محترم ادارهٔ محترمِ بوق، هنگامِ نوشتن لطف کنید خود را جای مخاطب بگذارید!


پنجم اینکه مخاطبانِ محترم، برای صدمین بار: لطفاً معانی را در هوا نیابید. معانی را دقیق و شفاف بخواهید.


نتیجه اینکه پدرومادرهای عزیز، مراقب کودکان خود باشید. این مراقبت را هم با آگاهی‌دادن محقق کنید، هم با نظارت.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۲:۱۴

۳آبان۱۳۹۶

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۶ ، ۱۲:۵۷
محمدباقر