......

......

......

......

۳۵ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

سیاست‌مدار می‌خواهید، پدربزرگ من؛ آن‌هم به‌دلیل وضعیت خاصی که دارد. او پابه‌سن گذاشته است و باور کرده‌ایم گوش‌هایش سنگین شده است. این یعنی‌که از انسان‌های دوروبرش متمایزش کرده‌ایم. او از این متمایز‌شدن مطلع است و بهره‌ها می‌برد؛ درست عین سیاست‌مداران!


اما بشنوید از شنیدن و عمل‌کردن پدربزرگم:

هر جا بخواهد، می‌شنود و جوابت را می‌دهد؛

هر جا بخواهد، می‌شنود و جوابی نمی‌دهد تا زمانش برسد؛

هر جا بخواهد، می‌شنود ولی کارِ خودش را می‌کند؛

هر جا بخواهد، می شنود و جواب سربالا می‌دهد؛

هر جا بخواهد، می‌شنود ولی برای بازی‌دادنت دائم گوشش را جلو می‌آورد یعنی که فریادهایت بی‌ثمر است‌؛

هر جا بخواهد، می‌شنود ولی غافل‌گیرت می‌کند؛

هر جا بخواهد، می‌شنود ولی در فهمیدن حرف‌هایت دائم کلمه‌های مشابه و هم‌آوا را به‌زبان می‌آورد.


حتی

هر جا بخواهد وانمود می‌کند نمی‌شنود تا به‌ظاهر خیالت را آسوده کند که نفهمیده است؛

هر جا بخواهد وانمود می‌کند نمی‌شنود تا مجبور نباشد جوابت را بدهد؛

هر جا بخواهد وانمود می‌کند نمی‌شنود و خواب است؛ اما حتماً می‌شنود و دارد برایت خواب‌ها می‌بیند.


البته کشته‌مردهٔ عدالتش، در شنیدن‌ یا نشیندن هستم.

من را اصلاً نمی‌شنود؛

دامادهایش را با لبخند نمی‌شنود؛

مادربزرگم را با کلمه‌های هم‌آوا می‌شنود؛

عروس‌هایش را در خواب می‌شنود؛

نوه‌هایش را هم با هم و یکجا می‌شنود.


نتیجه‌نوشت

نکند سیاست‌مداران ما در مقیاسی وسیع‌تر، برای منافع شخصی‌شان، با گوش‌هایشان ملتی را بازی دهند؟!


اصلاً نکند خودِ سیاست‌مداران هم باورشان شده است گوش‌های سنگین از لوازم سیاست‌مدار‌شدن است؟!




ان‌شاءالله همهٔ پدربزرگ‌ها عمر طولانی و باعزت داشته باشند.

محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۲:۲۶

۵آذر۱۳۹۶

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۶ ، ۱۳:۰۳
محمدباقر

طرف می‌گوید خواب دیدم مازراتی خریدم؛ اما نمی‌دانم چرا اتاقش شبیهِ اتاق پراید است! بعد خودش ادامه می‌دهد چون در عمرش هیچ تصویری از اتاق مازراتی نداشته‌ است.


چقدر تقلید برخی از غرب یا حتی اسلام‌ِ برخی دیگر شبیهِ این خواب است: هر دو به پوسته چسبیده‌اند.


پی‌نوشت

دریغ از دغدغهٔ کسب شناخت و معرفت!


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۰۰:۴۱

۵آذر۱۳۹۶

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۶ ، ۰۰:۵۵
محمدباقر

عبدالله شهبازی، روزنامه‌نگار و پژوهشگر است. دربارهٔ سوادرسانه‌ای و زلزلهٔ غرب کشورمان سخنی دارد نزدیک به این مضمون: شاید تهدید امریکا برای تحدید ایران، با تکنولوژی هارپ، جنگی روانی باشد. شاید امریکا فقط به این تکنولوژی رسیده است که بتواند وقوع زلزله را زودتر پیش‌بینی کند.


و در ادامه خودم می‌افزایم: امریکا شبیهِ این جنگ روانی را علیه شوروی، در دروان جنگ سرد به‌راه انداخت. آن‌ها در گذشته جنگ ستارگان را مطرح کرند و  الان تکنولوژی هارپ را پیش کشیده‌اند‌.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۶:۳۰

۴آذر۱۳۹۶

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۶ ، ۱۶:۴۶
محمدباقر

دهانم را بستم؛ چون شهروندان در یونان [باستان] حق رأی‌ دارند.

دهانم بسته شد؛ چون شهروندان قشر خاصی بودند و مردم جدایِ از این قشر!


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۴:۲۶

۴آذر۱۳۹۶

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۶ ، ۰۵:۱۴
محمدباقر

دلم می‌خواست بابایِ مدیرم دستم را می‌گرفت و می‌برد به آپارتمانم من را معرفی می‌کرد: پسرم، آپارتمان.

آپارتمان، پسرم!

البته مامانِ مدیر هم قبول است...


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۲۱:۲۶

۳آذر۱۳۹۶

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۶ ، ۲۱:۳۶
محمدباقر

دیواربه‌دیوار جهنم مخفی شده بودم و نفس‌نفس می‌زدم. زبانم بند آمده بود. از دود لاستیک‌های نیمه‌سوز نمی‌توانستم جایی را ببینم. هنوز نمی‌خواستم باور کنم...


با جیغ‌ودادِ بی‌امانِ زنی، به خودم آمدم‌. بی‌اختیار دنبال صدا دویدم. خودِ جهنم بود‌؛ فقط جهنمش دروپنجره داشت. سر مرد را روی سینه‌اش ‌گذاشتند و زنش را کشان‌کشان به اتاق می‌بردند.


نفسم بالا نمی‌آمد. دلم خُنَکای آتش ابراهیم را می‌خواست. برای لحظه‌ای درِ جهنم را بستند. حتی صدای جیغ زن هم نمی‌آمد. خواستم جلوتر بروم که تیری قلبم را نشانه رفت. خندهٔ سربازها بود و نالهٔ زن!


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۸:۵۹

۳آذر۱۳۹۶

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۶ ، ۱۹:۱۹
محمدباقر

قسمت اول:

برخی ساده‌نویسی را با

بی‌بندوباری در جمله‌بندی،

با آوردن واژه‌های بی‌اصل و بیگانه،

غلط‌های دستوری،

آوردن اصطلاحات عامیانه و بازاری

و در یک کلام گفت‌و‌گوی روزانه

اشتباه گرفته‌اند.


قسمت دوم:

در‌ حالی که منظور از ساده‌نویسی

شیوابودن عبارت‌ها

و روشن‌بودن معانی است.

به‌گونه‌ای که مقصود نویسنده بی‌درنگ در ذهن خواننده نقش بندد.


قسمت سوم:

ساده‌نویسی با بلندپایگی، آرایش‌های لفظی، تناسبات پسندیده و صنعت‌های بدیع و نیز شکوه‌ و فخامت‌ و استواریِ سخن منافات ندارد.


از کتاب آئین قلم، استاد رضا بابایی

اصل پیام را در نظرها بخوانید...


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۴:۳۲

۳آذر۱۳۹۶

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۶ ، ۱۴:۳۹
محمدباقر

چالش مهمی را برای خودم در نظر گرفته‌ام: اینکه در مطالبم و حتی گفت‌وگوهای روزانه‌ام از «چیز» استفاده نکنم.

چالش سختی است؛ چون یا باید به آن چیز اشاره کنم یا حتماً اسمش را بگویم. حتی گاهی وقت‌ها نمی‌دانم آن چیز چیست

و فقط می‌دانم که هست، اینجاست که باز درمی‌مانم!

اگر بتوانم معادل برای چیز بیابم و ذهنم را به‌کار بیندازم و معانی را تسلیم واژه‌ها کنم، دیگر چیز سراغم نمی‌آید و این‌گونه دیگر مخاطبم اسیر مفاهیم کلی نمی‌شود.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۲۳:۳۵

۲آذر۱۳۹۶

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۶ ، ۰۰:۱۶
محمدباقر

اگر بنا به مرد بود، با سیاهی قیرگون شب سر می‌کرد و به آبیِ آسمان بسنده...


اما حالا که بناست فرشته‌ای هبوط کند، زمین ناگزیر از رنگ‌واره‌هاست و مرد ناگریز از رنگ‌واژه‌ها...


دست‌پاچگیِ مردها به کنار. سیاهی قیرگونِ شب را ببین که هزاران بار رنگ می‌بازد و رنگ‌به‌رنگ می‌شود. چه دلش می‌خواهد در آبی فیروزه‌ای آسمان محو شود!


کسی چه می‌داند، شاید پایمان در پاپوشِ فرشته‌ها و رنگ‌ها فرو رفته باشد!


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۵:۲۳

۲آذر۱۳۹۶

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۶ ، ۱۵:۴۱
محمدباقر

شاید نیمی از خلاقیتِ شما در یافتن یا خلق عنوانی مناسب نهفته باشد؛ پس سرسری از عنوان نگذرید.


اگر متنتان علمی است و اگر به پاراگراف‌نویسی آشنا هستید، خودِ پاراگراف داد می‌زند عنوان چیست. اما اگر متنتان خلاق است، این همه‌ عنوان از درو‌دیوار دارد می‌ریزد، کافی است دست‌ دراز کنید.


اما انواع عنوان در متن‌های غیرعلمی:

۱. تکمیل‌کنندهٔ متن اصلی؛

۲. گول‌زن و بی‌ربط؛

۳. تک‌کلمه‌ای؛

۴. عبارت‌گونه‌ای؛

۵. برانگیزانندهٔ احساسات اعم از حس‌ هم‌دردی و خشم و نشاط؛

۶. رازآلودبودن؛

۷. جهت‌داربودن از لحاظ خط فکری یا سیاسی یا رخ‌دادی تازه که همگان را درگیر کرده است؛

۸. تکه‌ای از شعر یا ضرب‌المثل یا سخنی معروف؛

۹. عنوان‌های تکراری و کلیشه‌ای؛

۱۰. بیان‌کنندهٔ حالات نویسنده؛

۱۱. و... .


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۲:۱۱

۲آذر۱۳۹۶

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۶ ، ۱۲:۳۰
محمدباقر