......

......

......

......

۴۸ مطلب با موضوع «لحظه‌نویسی‌های مذهبی» ثبت شده است

وسوسه

وهم و تجسّم

با خیال

این نوش جان

پر تلاطم

چون پر قو در هوا

این نوش جان

وارهاندم او به خود

چون من ببردم یاد از او

بی‌یقین

سست و معلق در زمان

این نوش جان


محمدباقر قنبری نصرآبادی

سال ۱۳۹۲

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۰۸ تیر ۹۵ ، ۰۴:۴۶
محمدباقر

علّامه‌اند نِی‌اند عالم به درد خلق

علّامه‌های عالم به جسم‌ خلق

تنها طواف می‌کنند تنها به دور خود

علّامه‌های جاهل به روح خلق


پی‌نوشت:

منظور از علّامه، دانشمندانِ متمدنِ غرب‌زدهٔ محدود به جسم هستند!


محمدباقر قنبری نصرآبادی

سال ۱۳۹۲‌

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۵ ، ۰۱:۵۶
محمدباقر

سبد عشق

در این نیل چه کاری دارد؟

به کجا نِیل،

چه میلی دارد؟

به مشیّت

تو به نیلش بسپار

این من را

که خدایش

سرانجام چه تقدیر دارد؟


محمدباقر قنبری نصرآبادی

سال ۱۳۹۲

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۸:۰۷
محمدباقر

می‌ترسم

نه از تنهایی

نه از سکوت محض

نه از هیاهوی باد در دل شب

نه از شنیدن صدای نفس‌هایم

نه از بی‌کسی

که از تنها نشدن می‌ترسم

می‌خواهم

هر روز

برای لحظه‌ای

تنها باشم

برنامه‌ها دارم

می‌خواهم در تنهایی‌ام

سری بزنم

به خدا

سلامش کنم

و بگویم

من آمدم!


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۲:۱۲ بامداد

۶تیر۱۳۹۵

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۵ ، ۰۰:۱۷
محمدباقر

ربّ من

ملک من

اله من

ساده و بی تکلّف می‌گویم:

 

توفیق جبران گذشته را به بندگان توبه‌کارت و به من بده.

 

همچنان امیدوارم که بتوانم حق‌الناس‌ها را جبران کنم، پس کمکم کن.

 

خدایا کمک کن تا حق‌الناس و حق‌الله و حق‌النفس جدیدی به گردنم نیفتد.

 

خدایا عاقبت همهٔ دوستانم و خودم را شهادت قرار بده.

 

پیش از همهٔ این‌ها سلامتی و فرج بقیة‌الله را می‌خواهم.

 

آمین یا رب‌العالمین

 

محمدباقر قنبری نصرآبادی

۳:۱۱ بامداد

۵تیر۱۳۹۵

شب نوزدهم رمضان‌المبارک

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۵ ، ۰۳:۱۵
محمدباقر

در ارزش‌ها غور می‌کنم

و در تقیّدشان

می‌زی‌ام.

آری برای الهی شدن

چنین می‌کنم.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱:۰۸ بامداد

۱۴بهمن۱۳۹۲

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۵ ، ۱۶:۳۰
محمدباقر

یک جبری لاجرم

در برزخ الف و ب گرفتار آمد

حال مجبور به الف

یا مخیّر به ب

نه، مجبور به ب و مخیّر به الف

اصلاً چرا الف؟

نه چرا ب؟

ترجیح بلا مرجّح لابد می‌دانی

محال!

خودخواهی یا خداخواهی

حداقل را اکتفا کردم

کدام، کدام است؟

اگر ندانی از الاغ کمتری

آخر تو خود را به نفهمی زده‌ای

و آن زبان بسته محروم از فهم

از قضا بر اقتضا

و بر حسب طبیعتش.

شاید هم تشنهٔ چیزی هستی

خدا را کنار زده‌ای و حبّ ماسویٰ پرورده‌ای

اگر جبر را معتقدی، باش

اما تمییز خودخواهی و خداخواهی نیز

در مسیر خداخواهی قدم نِه

و استدلال اینگونه کن

به جبر، مجبور

و محدود به حدّ الهی

حال به جبر در طول شعاع جاذبیّت کمال

قرار یافتی!

بَه، چه جبری از این گواراتر

نوش جانت


محمدباقر قنبری نصرآبادی

سال ۱۳۹۲

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۳:۰۹
محمدباقر

زیاد مانده‌ام انگشت به دهان

و تنها نظاره‌گر

آخَر درماندم و ماندم در هدف هنر هنرمند.

جز تعجب

مطالبه‌ای نیست از من

و من تا امروز

زیاد مانده‌ام انگشت به دهان

و تنها نظاره‌گر

نشانه‌های تمدن را سراغ بگیری

می‌گویم

همین احسنت‌گفتن‌هایم

بود!


محمدباقر قنبری نصرآبادی

سال ۱۳۹۲

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۵ ، ۱۲:۳۷
محمدباقر

در مفطورم عاریت بود

سر تعظیم را فرود آوردن

و در نهادم

نهایت عشق.

خلاصه شد در سجده

حالِ بندگی یا عار بردگی

آخِر

سر تعظیم به فرش می‌رسد

و تو مخیّری در ابتکار

بندگی خدا

یا اگر منم بردگی ماسویٰ


*ماسوی: هر چیزی غیر خدا


محمدباقر قنبری نصرآبادی

سال ۱۳۹۲

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۵ ، ۱۲:۲۶
محمدباقر

نه، نواخت آنچه نباید

بشر

ننواخت آنچه باید

بشریت

آهنگ تو چیست؟

هم آهنگ با بی‌نهایت «ایسم»

عاقبت فغان پوچی

یا شاید

هماهنگ با اسلام

و سرانجام قال هیچی و نیستی

همان که گفت حلّاج

أنا الحق!

آری، این سرش به دار شد

آن دیگری سرش به باد


محمدباقر قنبری نصرآبادی

سال ۱۳۹۲

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۵ ، ۱۲:۱۸
محمدباقر