در کشورهای عقبماندهٔ فرهنگی وقتی شخصی دم از آزادی میزند، باید بیقیدوبندی و بیتعهدی و پوچی را به یاد بیاوری!
اینجا مردها وقتی میخواهند بگویند ما آزاد هستیم یا روشنفکر سریع به اسلام و دستوراتش پشتپا میزنند.
نمونهاش در نگاهشان به جنس زن است.
۱. آقایان آزاد و آزادیخواه در کوچه و خیابان:
عجب دافی
عجب مالی
عجب چیزیه
اوفففف
معامله (مامله)
چه شاسّی بلنده
دوست دخترم
عجب تیکّهای
این زنها که رانندگی بلد نیستند!
نمونههای خفنتر همین آقایان:
عجب جندهای
صیغهام میشی
شبی چند
بریم شمال
شارژ میخوای
۲. همین آقایان در منزل:
ضعیفه
زنیکه
کلفت خانم
هُی
زن پس کوجای؟
شیوهٔ مخاطبقراردادن زنهایشان همیشه با طلبکاری است.
مثلاً میخواهند بیتعهدی ولی مردانگی خود را نشان بدهند.
۳. همین آقایان قدری متمدنتر ولی غرضورزتر و بیمارتر:
عقل خانمها نصف آقایان است.
حق خانمها نصف آقایان است.
استاد چرا عقل زن ناقص است؟ خندهٔ کلاس همانا و... همانا.
شما که جنس دومی!
چرا به زنها گواهینامه میدهند؟
چرا حق رأی دارند؟
جالب اینجاست که تمام اینها به پای اسلام گذاشته میشود
یعنی هم آزادی نداشتنشان تقصیر اسلام است هم این نوع زندگیشان!
اما این نوع نگاه به زنان که خواستهٔ غربیهاست یا خواستهٔ برخی سودجو، باعث میشود زن جایگاه واقعیاش را از دست بدهد. باعث میشود از لطیفبودن و ریحانهبودن و محوربودن خارج شود و خود بشود بازیچهٔ محور غرب.
اما نگاه صحیح به خانمها:
۱. دختر خانواده
۲. همسَر و همسِر
۳. مادر
۴. و دیگر جایگاهها و نهادهای اجتماعی مؤثر مانند خاله و عمه و... .
در تمام این مراحل هم حقوقش مشخص است و تکلیفش.
حالا اگر برخی عقدهای بار آمدهاند یا کمبودهایی داشته داشتهاند یا نه، فقط دلشان میخواهد مثل مردها باشند، دلیل نمیشود که جنس و جنسیت زن را نادیده بگیرند و با چشم بسته بگویند تشابه حقوق زن و مرد!
اسلام برای موضوعات خاص و استثنا هم راهکار دارد.
محمدباقر قنبری نصرآبادی
۲:۴۶ ظهر
۴تیر۱۳۹۵