دوست دارم
تنها، تنها خیال کنم
و تنها سفر کنم
آکندهام نه از زمین و نه از زمانهام
که از سودای زمانهام
ابزار من نیاند چوب و ارّه
نی اسباب من بلم
هر جا روم شهر فرنگ است
و نیرزد به زحمتش
افزار من قلم و حتماً ورقپارهای
شاید مفرّ من
همین نوشتن است.
محمدباقر قنبری نصرآبادی
۱:۴۵ بامداد
۱۶آبان۱۳۹۲