......

......

......

......

زیباست.

جاده زیباست.

جادهٔ شب زیباست.

جادهٔ خیس‌خوردهٔ شب زیباست.

جادهٔ خیس‌خوردهٔ سیماب‌گون شب زیباست.

جادهٔ خیس‌خوردهٔ سیماب‌گون بی‌انتهای شب زیباست.

جادهٔ خیس‌خوردهٔ سیماب‌گون بی‌انتهای شب در سکوت زیباست.

اگر سنگ‌فرش آسمان بساط ماه باشد

و سوسوی ستارگان،

و نیز غنای جیرجیر جیرجیرکی در دل شب

لرزه بیندازد بر اندام سکوت زیباست.

اما تفکر در چنین گاه‌وعده‌ای زیباتر است!


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۲:۴۵ ظهر

۲۳بهمن۱۳۹۲


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۰۱
محمدباقر

محکم چسبیده‌ام به زنده‌ماندن

و زیستن

و سخت متعهد

باقی بدان

آنقدر متعهد که فراموش کردم

زندگی‌کردن را


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۰:۴۷ صبح

۲۰بهمن۱۳۹۲

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۴۷
محمدباقر

مشو غرّه به افتادگیّ و فروتنی

که به تسویل مبتلا شده‌ای و باز غرّه‌ای

تو به سان آن آدم ابوالبشری شاید

نخواهد فتادن ز اقبال و ز ادبار افتدی


*غرّه: فریب‌خوردن

*تسویل: خودگول‌زنی


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۵:۴۱ صبح

۱۲اردیبهشت۱۳۹۱

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۴۳
محمدباقر

قهقرای شاعری‌ام بود

روح زخم‌خورده‌ام

کاش دیگر اوج نگیرد

شعر من

و شاهکاری نیز در کار نباشد

که زخم روح عمیق‌تر شود

و فرسودگی‌اش بیشتر

دریغا!

شعر من نبود التیامی برای زخم

و تعالی برای روح


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۸:۰۰ شب

۲۶اسفند۱۳۹۲

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۳۹
محمدباقر

از امروز

طبق قراردادی به مدت مدید و مطول

ناشر شرایط من

و من شروط ناشر را

هر دو از هم پذیرفتیم

قبلاً متشکرم از همکاری ادارهٔ آب

و مردم فرهیخته

که توفیق روزافزون من و دیگر بانیان خیر را

مسئلت دارند از حضرتش

این بود که شیر آب باز شد

در نوشته‌های من هم

اکنون جملگی در لجنزار سطرسطر

صفحه‌های کتابم غرق می‌شوند

و باز تحسین می‌کنند


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۸:۵۵ شب

۸آبان۱۳۹۲

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۳۳
محمدباقر

در کمند زلف دوست دل چه بودش بی‌قرار

دل نبودش عقل و هوش دل نبودش اختیار

در فراقش هر چه بود عیش و نوش هرگز نبود

دل چه می‌دید در فراق دل چه بودش بی‌قرار


محمدباقری قنبری نصرآبادی

۱۰:۲۶ شب

۲۶بهمن۱۳۹۰

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۵۵
محمدباقر

اینکه گویند این و آن بودند اندر وادی کربُبَلا

حصر آن معقول نیست دانی چرا؟

آنچنان که سید اهل قلم در کربلای جبهه‌ها

اینچنین می‌گفت اندر وادی قدر و قضا

که توراست کرببلایی منتظر

چشم به راهت می‌نشیند منتظر

روز تاسع روز عاشر بهر توست

کربلایی منتظر از آن توست


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۰۵:۰۴ عصر

۹دی۱۳۸۹

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۴۸
محمدباقر

حال که جهل

مرکّبش شد علم من

و خیال

حقیقت زندگی

چگونه واقعیت را انکار نکنم؟!


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۲:۵۴ ظهر

۲۴آذر۱۳۹۲

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۳۸
محمدباقر

شاعران فیلسوف مآب دورانم

دورم زدند

آخر روی نمی‌داشتند به مرگ

حال که ریز شدم

فهم‌ کردم

اکنون در اشتغال به مردن سیر می‌کنند!


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۸:۱۰ شب

۲۶بهمن۱۳۹۲

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۳۲
محمدباقر

هی بگویند خر برفت و خر برفت و خر برفت

وی نگویند که چگونه کی کجا این خر برفت


*وی: ولی


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۴:۲۵ ظهر

۷آذر۱۳۹۲

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۲۸
محمدباقر