......

......

......

......

شمایی که مخاطب این متن هستی، «با» پله به سمت کامیابی می‌روی یا «از» آسانسور؟


اگر من باشم از پله می‌روم؛ نه با پله.

به این علت که حتی با آسانسور هم نمی‌شود به سوی کامیابی رفت؛ چه برسد به اینکه از آسانسور بروم.


پی‌نوشت

۱. آسانسور رسیدن به موفقیت خراب است.

۲. حرف اضافهٔ پله «از» است و حرف اضافهٔ آسانسور «با».


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۳:۱۵

۲آبان۱۳۹۶

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۶ ، ۱۳:۲۰
محمدباقر

محض اطلاع،

محض رضای خدا،

محضِ رعایتِ دخلِ نان‌آورِ خانه،

و محض آرامشِ روحت


گوش‌زد می‌کنم: اگر خواستی عکاس شوی، لطفاً عکاس شو؛ اما دوربین‌باز نشو.

اگر خواستی راننده شوی، راننده شو؛ اما ماشین‌باز نشو.

اگر موبایل می‌خواهی، موبایل بخر؛ اما موبایل‌باز نشو.


این تجربهٔ یکی از اقواممان بود که می‌خواست عکاس شود. عکاس که نشد هیچ؛ دوربین‌باز هم نشد.


لبّ کلام اینکه مشکل در نیازهایمان نیست؛ مشکل در خواستن‌هایمان است.

مشکل، غرق‌شدنمان در تمدن است.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۰۴:۳۷

۲آبان۱۳۹۶

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۶ ، ۰۴:۴۳
محمدباقر

تاکسی‌ها از دمِ خانهٔ ما تا چهارراه اصلی که به همه‌ جای دنیا ختم می‌شود، ۵۰۰ تومان کرایه می‌گیرند.


دستِ‌کم روزی سه بار می‌روم بیرون و برمی‌گردم. یعنی می‌روم برمی‌گردم دوباره می‌روم. پس به عبارتی ۱۵۰۰ تومان خرجم می‌شود.


از روزی که فهمیدم با هر ۵۰۰ تومان می‌توان یک خودکار بیک خرید،  شکستی بس کمرشکن خورده‌ام! روزی یک بار، قید ۳ عدد خودکار بیک را می‌زنم.


نتیجه اخلاقی

این‌گونه نیندیشید؛ وگرنه شکستِ روحی می‌خورید!


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۰۳:۳۰

۲آبان۱۳۹۶

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۶ ، ۰۳:۴۴
محمدباقر

خواستگار فلانی چطور بود؟ باکلاس بود.

شغلش چی؟ شغلش هم خوب بود.


-به ماه و سال نکشید که طلاق می‌گیرند.


چرا؟ مگه چطور شد؟ هیچی طرف بد بود!


نتیجه‌های اخلاقی

۱. نویسنده یا گوینده با همین سه‌واژه همهٔ نیازهایش را برطرف می‌کند. اصلاً شاید بی‌حال است و مایل نیست بیشتر توضیح بدهد. شاید هم حوصلهٔ واژه‌یابی ندارد.


۲. شمایِ مخاطب بیشتر پرس‌و‌جو کن که باکلاسی چیست. از اطرافیان ملاک‌های خوب‌بودن را جویا شو. بدبودن را هم بپرس. سعی کن روی هوا معانی را درنیابی.


۳. اما واقعاً اگر معنیِ همین سه‌واژه را می‌دانی و با همین سه‌واژه نیازت برطرف می‌شود، پس لطفاً

خوب بد باکلاس بمان!


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۲۱:۳۶

۱آبان۱۳۹۶

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۶ ، ۲۱:۳۸
محمدباقر

اعتراف می‌‌کنم به همان میزانی که برای ما مهم، فقط نبودنِ زباله‌ها و دورریزها در اطراف محل سکونتمان است، به همان میزان برای مسئولانِ کشوری، مهم فقط روز‌شدنِ شب ماست!


کِی برای ما تفکیک زباله اهمیت داشته است که برای مسئولان وضعِ معیشتی ما مهم باشد؟

برای هر دوی ما، مسئولان و ما، فقط مهم است روز شب شود و شب، روز.


کاش هر دوی ما به این شعور می‌رسیدیم خود را در جمع و برای جمع تعریف می‌کردیم.

کاش نه آن بارِ خود را می‌بست و می‌دزدید و نه این دغدغهٔ خودش را می‌داشت!


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۵:۳۸

۱آبان۱۳۹۶

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۶ ، ۱۵:۵۴
محمدباقر

هم سرد بود،

هم تاریک،

هم شب.

هر سه با تنهاییِ من و من روی صندلی‌های اتوبوس نشسته بودیم.

با پسربچه‌ای که آدامس می‌فروخت می‌شدیم هفت نفر.

به همهٔ ما می‌خواست آدامس بفروشد. حتی به خودش!

نخریدیم... .


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۲۳:۰۷

۳۰مهر۱۳۹۶

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۶ ، ۲۳:۰۶
محمدباقر

قرار نیست که همیشه فعل‌های جمله‌هایمان است، بود و کرد و شد باشد!


نمی‌شود که همیشه گل‌ها را بو کنی؛ گاهی وقت‌ها گل‌ها را باید ببویی.


برای عاشقی هیچ‌گاه حرف گوش نکن؛ اما حرف بشنو!


همیشهٔ خدا که نباید گریه کنی. گاهی هم اشک بریز! ولی بعدش قول بده نخندی بلکه بگذاری خنده روی لب‌هایت بنشیند.


من این راه را به‌هیچ‌کس پیشنهاد نکرده‌ام؛ فقط پیش نهادمش.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۰۴:۴۴

۳۰مهر۱۳۹۶

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۶ ، ۰۴:۴۶
محمدباقر

برخی اتفاق‌ها در جامعه، برنامه‌ریزی‌شده رخ می‌دهند تا اراده‌ها را سست کنند و اعتمادها را از بین ببرند و نیز ترس و ناامیدی را به جان مردم بیندازند.


این دست اتفاق‌ها روح اجتماعی را هدف گرفته‌ است. وحشت به‌وجود می‌آورند تا جامعه را به سوی اسارت و بردگی ببرند.


جنس این اتفاق‌ها در هر جغرافیایی، متفاوت است. در جایی دستشان می‌رسد، سرها می‌برند و خون‌ها به‌پا می‌کنند و آتش‌ها می‌سوزانند.


در جایی دیگر دستشان نمی‌رسد؛ اما سنگ‌ها جلوِ پا می‌اندازند، عهدها می‌شکنند، دزدی‌ها می‌کنند، خنجرها می‌زنند، مظلوم‌نمایی‌ها می‌کنند و اعتقادها را با شبهه‌ها می‌آمیزند.


اما همهٔ این‌ اتفاق‌ها فقط اتفاق‌اند. این اتفاق‌ها غافل‌ از حسین‌اند! غافل از شوری که به دل‌ها می‌اندازد و زنجیرها پاره می‌کند.

غافل از شعوری که متصلش می‌کند به حیات راستین و برده‌ها را آزاده می‌کند.


اگر این ساحران اطوار می‌ریزند طوری نیست
عصا در دست اینک می‌رسند از طور موسی‌ها

«محمدمهدی سیار»


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۲۲:۵۹

۲۹مهر۱۳۹۶

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۶ ، ۲۳:۰۰
محمدباقر

از تفاوت‌های وبلاگ‌گردی به‌جای اینستا و تلگرام و... گردی این‌هاست: صدای شخصِ نویسنده را می‌شنوی؛ واژگانِ مخصوص به خودش را به‌چشم می‌بینی؛ حس‌و‌حالش را درمی‌یابی؛ می‌توانی ارتباط را دوسویه کنی.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۴:۰۹

۲۹مهر۱۳۹۶

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۶ ، ۱۴:۱۸
محمدباقر

یک کانالِ ناب در تلگرام یافته‌ام برای آن‌هایی که دغدغهٔ‌شان پرکردنِ انبان است و پختگی قلم می‌خواهند.

 

کانال «ویراستاران»

خواب‌و‌خوراکِ دست‌اندرکارانش و اعضایش و مخاطبانش نگارش و ویرایش است.

 

خودشان که می‌گویند دغدغهٔ‌شان خدمت است. خدمتِ فرهنگی به قشر دغدغه‌دارِ زبان و ادبیات فارسی.

 

نشانی‌شان:

 

https://telegram.me/virastaran

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۶ ، ۰۰:۳۰
محمدباقر