کودکیام
جمعه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۴۰ ب.ظ
من نیز زندانی خیال شدم
کشیدم در خیال
کشیدهشدنم را به بند
سلول من اتاق زیرشیروانی
با آن پنجرهٔ چوبی مثلثیشکل
و این رو به جنگل بود
در خیال به بند کشیده شدم
ناامید از دَرِ چفتوبست شده که از پشت
غمزده پناه جستم به پشت پنجره
از تاریکی جنگل هراسیدم
از پیچوتاب شاخههای در هم تنیده بیشتر
خیره به ماه شدم
و حوالی هالهاش
ابتدای مرور از آینده بود
غافل از حال
و دیگر گذشتهای نبود
من نیز از یاد بردم
همان سان که از یاد برده بودند
محمدباقر قنبری نصرآبادی
۱۱:۲۷ شب
۲۳بهمن۱۳۹۲
۹۵/۰۳/۲۸