با نوشیدن اولین چایی
در فنجان اداره بود
شنیدم خودم را
سلام محمد
آغوشت را باز کن
و سلام کن
به روزمرگی
محمدباقر قنبری نصرآبادی
۱۰:۵۱ صبح
۳۰بهمن۱۳۹۲