......

......

......

......

دیواربه‌دیوار جهنم مخفی شده بودم و نفس‌نفس می‌زدم. زبانم بند آمده بود. از دود لاستیک‌های نیمه‌سوز نمی‌توانستم جایی را ببینم. هنوز نمی‌خواستم باور کنم...


با جیغ‌ودادِ بی‌امانِ زنی، به خودم آمدم‌. بی‌اختیار دنبال صدا دویدم. خودِ جهنم بود‌؛ فقط جهنمش دروپنجره داشت. سر مرد را روی سینه‌اش ‌گذاشتند و زنش را کشان‌کشان به اتاق می‌بردند.


نفسم بالا نمی‌آمد. دلم خُنَکای آتش ابراهیم را می‌خواست. برای لحظه‌ای درِ جهنم را بستند. حتی صدای جیغ زن هم نمی‌آمد. خواستم جلوتر بروم که تیری قلبم را نشانه رفت. خندهٔ سربازها بود و نالهٔ زن!


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۸:۵۹

۳آذر۱۳۹۶

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۶ ، ۱۹:۱۹
محمدباقر

قسمت اول:

برخی ساده‌نویسی را با

بی‌بندوباری در جمله‌بندی،

با آوردن واژه‌های بی‌اصل و بیگانه،

غلط‌های دستوری،

آوردن اصطلاحات عامیانه و بازاری

و در یک کلام گفت‌و‌گوی روزانه

اشتباه گرفته‌اند.


قسمت دوم:

در‌ حالی که منظور از ساده‌نویسی

شیوابودن عبارت‌ها

و روشن‌بودن معانی است.

به‌گونه‌ای که مقصود نویسنده بی‌درنگ در ذهن خواننده نقش بندد.


قسمت سوم:

ساده‌نویسی با بلندپایگی، آرایش‌های لفظی، تناسبات پسندیده و صنعت‌های بدیع و نیز شکوه‌ و فخامت‌ و استواریِ سخن منافات ندارد.


از کتاب آئین قلم، استاد رضا بابایی

اصل پیام را در نظرها بخوانید...


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۴:۳۲

۳آذر۱۳۹۶

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۶ ، ۱۴:۳۹
محمدباقر

چالش مهمی را برای خودم در نظر گرفته‌ام: اینکه در مطالبم و حتی گفت‌وگوهای روزانه‌ام از «چیز» استفاده نکنم.

چالش سختی است؛ چون یا باید به آن چیز اشاره کنم یا حتماً اسمش را بگویم. حتی گاهی وقت‌ها نمی‌دانم آن چیز چیست

و فقط می‌دانم که هست، اینجاست که باز درمی‌مانم!

اگر بتوانم معادل برای چیز بیابم و ذهنم را به‌کار بیندازم و معانی را تسلیم واژه‌ها کنم، دیگر چیز سراغم نمی‌آید و این‌گونه دیگر مخاطبم اسیر مفاهیم کلی نمی‌شود.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۲۳:۳۵

۲آذر۱۳۹۶

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۶ ، ۰۰:۱۶
محمدباقر

اگر بنا به مرد بود، با سیاهی قیرگون شب سر می‌کرد و به آبیِ آسمان بسنده...


اما حالا که بناست فرشته‌ای هبوط کند، زمین ناگزیر از رنگ‌واره‌هاست و مرد ناگریز از رنگ‌واژه‌ها...


دست‌پاچگیِ مردها به کنار. سیاهی قیرگونِ شب را ببین که هزاران بار رنگ می‌بازد و رنگ‌به‌رنگ می‌شود. چه دلش می‌خواهد در آبی فیروزه‌ای آسمان محو شود!


کسی چه می‌داند، شاید پایمان در پاپوشِ فرشته‌ها و رنگ‌ها فرو رفته باشد!


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۵:۲۳

۲آذر۱۳۹۶

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۶ ، ۱۵:۴۱
محمدباقر

شاید نیمی از خلاقیتِ شما در یافتن یا خلق عنوانی مناسب نهفته باشد؛ پس سرسری از عنوان نگذرید.


اگر متنتان علمی است و اگر به پاراگراف‌نویسی آشنا هستید، خودِ پاراگراف داد می‌زند عنوان چیست. اما اگر متنتان خلاق است، این همه‌ عنوان از درو‌دیوار دارد می‌ریزد، کافی است دست‌ دراز کنید.


اما انواع عنوان در متن‌های غیرعلمی:

۱. تکمیل‌کنندهٔ متن اصلی؛

۲. گول‌زن و بی‌ربط؛

۳. تک‌کلمه‌ای؛

۴. عبارت‌گونه‌ای؛

۵. برانگیزانندهٔ احساسات اعم از حس‌ هم‌دردی و خشم و نشاط؛

۶. رازآلودبودن؛

۷. جهت‌داربودن از لحاظ خط فکری یا سیاسی یا رخ‌دادی تازه که همگان را درگیر کرده است؛

۸. تکه‌ای از شعر یا ضرب‌المثل یا سخنی معروف؛

۹. عنوان‌های تکراری و کلیشه‌ای؛

۱۰. بیان‌کنندهٔ حالات نویسنده؛

۱۱. و... .


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۲:۱۱

۲آذر۱۳۹۶

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۶ ، ۱۲:۳۰
محمدباقر

- مامان کجا داریم می‌رویم؟!

- پیشِ بابا دخترم!

- آخه لباس‌هایم...

- آنجایی که می‌رویم نیازی به لباس نیست!


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۰۲:۵۳

۲آذر۱۳۹۶

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۶ ، ۰۲:۵۷
محمدباقر

- دخترک پس از نجات‌یافتن در حومهٔ شهر: چرا نقابت را برنمی‌داری؟

- نجات‌دهنده با لبخند نمکینَش: فقط می‌خواهم ادای قهرمان‌ها را دربیاورم.

- پس ماجراجویی!

- شاید!

- شاید؟!

- شاید هم جزامیِ طاعون‌زده‌ای باشم که اگر نقاب نمی‌زدم، حاضر بودی بمیری و از من کمک نخواهی.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۲۳:۲۲

۱آذر۱۳۹۶

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۶ ، ۰۱:۲۵
محمدباقر

هر وقت به هر موضوعی برخوردید، اگر حوصله داشتید، تقسیم‌بندی‌اش کنید. حتی اگر براساس ساخته‌های ذهن شما باشد و اصلاً علمی نباشد. خودِ من بیشتر، موضوعاتی را تقسیم‌بندی می‌کنم که دغدغه‌ام باشد یا زیاد به چشمم بیاید.

برای مثال جوک یا طنز را می‌توان اینگونه تقسیم‌بندی کرد


۱. موضوع تمسخر: تمسخر اقوام، تمسخر لهجه‌ها، تمسخر باباها، تمسخر مامان‌ها، تمسخر دختر ایرانی، تمسخر پسر ایرانی، تمسخر شخصیت‌ها (سیاسی‌ها و بازیگران و اشخاص مشهور) که یا خودشان محل خنده‌اند یا سخنشان یا فعلشان و تمسخرهای مذهبی و دینی.


۲. قالبِ تمسخر: نوشتاری (در حد تیکه‌انداختن و داستانک‌ها) و غیرنوشتاری (فیلمک، شکلک، عکس، صوتک، گیف و...)، کلامی و غیرکلامی که سوتی‌دادن در اینجا اتفاق می‌افتد.


۳. نحوهٔ تمسخر: دوربین‌مخفی و مزاحم تلفنی.


۴. زمان تمسخر: روزمره یا تصادفی یا بر اثر حوادثی که پیش می‌آید.


۵. تمسخرهای ادامه‌دار: پ‌ن‌پ، مورد بوده...، یک سری‌ها هم هستند و... .


با این تقسیم‌بندی‌ها به خودتان کمک می‌کنید تا دقیق‌تر و منظم‌تر موضوعات را پی‌ بگیرید.

همچنین ذهنتان را وا می‌دارید که فعال بماند و شبیهِ گالری موبایلتان نشود.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۱:۱۲

۱آذر۱۳۹۶

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۶ ، ۱۱:۳۶
محمدباقر

دوستم دانشجوی دکتریِ جامعه‌شناسی در دانشگاه تهران است. می‌گوید زمانی که بلایی فراگیر می‌شود یا حادثه‌ای همهٔ مردم را درگیر می‌کند، یافتنِ مقصر و انداختن تقصیرها به گردن او، بیخودترین اقدامِ ممکن می‌شود. به‌خصوص که مقصر‌تراشی هم، معمول باشد.


این سخن، استثنا هم دارد. استثنایش بیماری‌ها هستند. البته در بیماری‌ها به‌جای یافتن مقصر، در پی یافتن سرچشمهٔ بیماری هستیم.


چقدر این حرفش فارغ از بحث‌های سیاسی، سیاسی است! آخر مقصر ریزگردهای خوزستان، مشخص شد یا نشد؟ در جلسهٔ سران سه‌قوه، مقصر چه کسی شد؟ در زلزلهٔ کرمانشاه چطور؟


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۱۷:۵۹

۳۰آبان۱۳۹۶

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۶ ، ۱۰:۳۱
محمدباقر

شده تا حالا کتابی بخوانی و نفهمی چه می‌خوانی؟!

همیشه عیب از شما نیست. بیشتر اوقات عیب از نویسنده و مترجم نابلد است...

می‌گویی نه؟ این مطلب را بخوان:


virastaran.net/a/12102


حالا که شما را به سرچشمه 

رساندم، دیگر خیالم راحت شد.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۰۱:۴۶

۱آذر۱۳۹۶

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۶ ، ۰۱:۴۸
محمدباقر