اگر در حوزهٔ کتاب و ما یتعلّقش اختیاردار بودم!
قسمت اول
۱. لیست کاملی از این ناشران تهیه میکردم:
فعال و غیرفعال،
تخصصی و غیرتخصصی،
شغل اول و غیر شغل اول،
درسی و غیردرسی
و... .
۲. دستکم به مدت یک سال، با کار گروهی، فعالیت این ناشران را بررسی میکردم.
۳. مجوز ناشران غیرفعال را معلق میکردم و با شرایطی مجوزشان را باز پس میدادم.
۴. ناشران غیرتخصصی را محدود میکردم و برخی مزایا را از ایشان میگرفتم.
۵. ناشرانی که نشر در الویت دومشان است، محدود میکردم و برخی مزایا را از ایشان میگرفتم.
۶. ناشران تخصصی و شغل اولی را سازماندهی میکردم.
۷. مالکیت معنوی را جدیتر میگرفتم و حتی در فضای مجازی پیگیری میکردم.
۸. ناشرانی که کتابهای ویرایشنشده چاپ میکنند، جریمه میکردم.
۹. ناشرانی که ویرایش را جدی میگیرند، بیشتر حمایت میکردم.
۱۰. سعی میکردم ناشران را به سوی تخصصیشدن سوق دهم.
۱۱. از تعداد ناشران کم میکردم؛ ولی انحصاریشان نمیکردم.
۱.۱۱. شاید هزار ناشر کافی باشد. اما به طور چرخشی و با قوانین خاص سالبهسال یا فصلبهفصل، پس از بررسی عملکردشان، مجوزشان را لغو میکردم و به سایر ناشران فرصت فعالیت میدادم.
۲.۱۱. اگر به ناشرانِ بیشتری نیاز شود، با مشورت اضافه میکردم.
۱۲. سیستم پخش کتاب را در سراسر کشور سامان میبخشیدم. یکپارچه میکردم. نمایشگاههای دائمی و تخصصی برگزار میکردم.
۱۳. فرهنگ کتابخوانی را به صورت خانگی یا فامیلبهفامیل، در بین مردم رواج میدادم.
۱۴. قدرت و انحصارطلبی ناشران دولت و دولتی را در صورت مشاهده تعدیل میکردم.
شاید اینهایی که گفتم در حد شعار زیبا و مطلوب باشد.
شاید هم برای نشر و چاپ و پخش کتاب زهر باشد.
خلاصهٔ کلام اینکه باید تغییر داد و تغییر کرد!
محمدباقر قنبری نصرآبادی
۱:۲۶ بامداد
۱تیر۱۳۹۵