امروز برای کمک بهزلزلهزدهها رفتم هلالاحمر؛ البته در قسمت بستهبندی کالاهای اهداییِ مردم و بارزدنِ این کمکها و فرستادن به مناطق حادثهدیده.
با بچههای داوطلب، عهدهدارِ تفکیکِ پوشاک زنانه و بچهگانه و مردانه از هم شده بودیم. با خودم میگفتم برخی لباسها واقعاً درخورِ هدیهدادن نیست؛ پس چرا هدیه میدهند؟
در این فکرها بودم که مردی تکیده و بهظاهر روستایی، لباسهایی را آورد که واقعاً خودش و خانوادهاش به آنها محتاجتر بودند. لباسهایش اصلاً نای نشستن روی بدن را نداشتند؛ اما آمد با عشق تقدیم کرد و رفت. مانده بودم بگریم یا همچنان غر بزنم که چرا چنین لباسهایی را برای هدیهکردن آورده است.
محمدباقر قنبری نصرآبادی
۱۹:۰۶
۲۵آبان۱۳۹۶