هم سرد بود،
هم تاریک،
هم شب.
هر سه با تنهاییِ من و من روی صندلیهای اتوبوس نشسته بودیم.
با پسربچهای که آدامس میفروخت میشدیم هفت نفر.
به همهٔ ما میخواست آدامس بفروشد. حتی به خودش!
نخریدیم... .
محمدباقر قنبری نصرآبادی
۲۳:۰۷
۳۰مهر۱۳۹۶
هم سرد بود،
هم تاریک،
هم شب.
هر سه با تنهاییِ من و من روی صندلیهای اتوبوس نشسته بودیم.
با پسربچهای که آدامس میفروخت میشدیم هفت نفر.
به همهٔ ما میخواست آدامس بفروشد. حتی به خودش!
نخریدیم... .
محمدباقر قنبری نصرآبادی
۲۳:۰۷
۳۰مهر۱۳۹۶
قرار نیست که همیشه فعلهای جملههایمان است، بود و کرد و شد باشد!
نمیشود که همیشه گلها را بو کنی؛ گاهی وقتها گلها را باید ببویی.
برای عاشقی هیچگاه حرف گوش نکن؛ اما حرف بشنو!
همیشهٔ خدا که نباید گریه کنی. گاهی هم اشک بریز! ولی بعدش قول بده نخندی بلکه بگذاری خنده روی لبهایت بنشیند.
من این راه را بههیچکس پیشنهاد نکردهام؛ فقط پیش نهادمش.
محمدباقر قنبری نصرآبادی
۰۴:۴۴
۳۰مهر۱۳۹۶
برخی اتفاقها در جامعه، برنامهریزیشده رخ میدهند تا ارادهها را سست کنند و اعتمادها را از بین ببرند و نیز ترس و ناامیدی را به جان مردم بیندازند.
این دست اتفاقها روح اجتماعی را هدف گرفته است. وحشت بهوجود میآورند تا جامعه را به سوی اسارت و بردگی ببرند.
جنس این اتفاقها در هر جغرافیایی، متفاوت است. در جایی دستشان میرسد، سرها میبرند و خونها بهپا میکنند و آتشها میسوزانند.
در جایی دیگر دستشان نمیرسد؛ اما سنگها جلوِ پا میاندازند، عهدها میشکنند، دزدیها میکنند، خنجرها میزنند، مظلومنماییها میکنند و اعتقادها را با شبههها میآمیزند.
اما همهٔ این اتفاقها فقط اتفاقاند. این اتفاقها غافل از حسیناند! غافل از شوری که به دلها میاندازد و زنجیرها پاره میکند.
غافل از شعوری که متصلش میکند به حیات راستین و بردهها را آزاده میکند.
اگر این ساحران اطوار میریزند طوری نیست
عصا در دست اینک میرسند از طور موسیها
«محمدمهدی سیار»
محمدباقر قنبری نصرآبادی
۲۲:۵۹
۲۹مهر۱۳۹۶
از تفاوتهای وبلاگگردی بهجای اینستا و تلگرام و... گردی اینهاست: صدای شخصِ نویسنده را میشنوی؛ واژگانِ مخصوص به خودش را بهچشم میبینی؛ حسوحالش را درمییابی؛ میتوانی ارتباط را دوسویه کنی.
محمدباقر قنبری نصرآبادی
۱۴:۰۹
۲۹مهر۱۳۹۶
یک کانالِ ناب در تلگرام یافتهام برای آنهایی که دغدغهٔشان پرکردنِ انبان است و پختگی قلم میخواهند.
کانال «ویراستاران»
خوابوخوراکِ دستاندرکارانش و اعضایش و مخاطبانش نگارش و ویرایش است.
خودشان که میگویند دغدغهٔشان خدمت است. خدمتِ فرهنگی به قشر دغدغهدارِ زبان و ادبیات فارسی.
نشانیشان:
https://telegram.me/virastaran
تصمیم گرفتم بهجای پرسهزنیِ منفعل در کانالهای تلگرام، پرسهزنیِ فعال در وبلاگها را برگزینم.
محمدباقر قنبری نصرآبادی
۱۹:۴۳
۲۸مهر۱۳۹۶
قبول ندارم عبادت فقط خدمت به خلق باشد و صدالبته قبول ندارم فقط نماز و روزه باشد.
امربهمعروف و نهیازمنکر مخصوص حجاب نیست؛ ولی شامل حجاب هم میشود.
این دینی که یا دماغش بزرگتر است یا چشمانش یا دهنش اصلاً دین نیست!
شاید دسیسه باشد، شاید هم سلیقه یا شاید کجفهمی یا اصلاً مصلحت.
اگر بگویند دین فقط محرم است، پس دیگر چه نیاز به دیگر ماهها؟!
دین فقط محرم نیست؛ اما اگر از کردهها و نکردههایت پشیمانی، محرم را دریابی بردهای!
دین فقط حجاب نیست، حیا را هم درنظربگیر. اگر حیا را درنظر گرفتی و حجاب را رعایت کردی، امنیتش نوش جانت!
دین فقط ظاهر نیست. البته که حفظ ظاهر لازم است؛ اما کافی نیست.
دین هم بُعد فردی دارد که خودت را دریابی و بسازی و تلاش کنی،
هم بُعد اجتماعی دارد که سکوی پرتاب دیگران شوی تا همگی با هم به ریسمان الهی چنگ بزنید.
دین فقط محرم نیست؛ اما محرم فرصت خوبی است...
پن
متنش به دلم ننشست. شاید چندین بار ویرایشش کنم!
محمدباقر قنبری نصرآبادی
۰۰:۲۹
۲۸مهر۱۳۹۶
میخواستم بگویم که اگر هدف و موبایل و اینترنت با هم جمع نشوند، ذهن ما میشود گالری موبایل.
انباشتهای از دورریزهای فضای مجازی که بیشتر منفعلت میکند تا فعال!
اگر نیمهٔ پر لیوان را بخواهی و مثبت بیندیشی، میشود انبانی از اطلاعات مفید که پراکندهاند و ناکارآمد؛ مگر به حسب تصادف به کارَت بیاید. پس باز هم منفعلی نه فعال!
پینوشت
منظور من فقط فضای مجازی نیست؛ بلکه هر فضا و محتوایی است که انسان را میخواند یا انسان آن را میخواند!
محمدباقر قنبری نصرآبادی
۱۳:۱۶
۲۷مهر۱۳۹۶
هیچ راهی نیست که بیخیال واژهٔ باکلاس بشویم؟
مثلاً آخوند باکلاس، مهمانی باکلاس، خانهٔ باکلاس و... .
آخوند شیکپوش، خوشتیپ، خوشصدا، بهروز، روشناندیش و نه روشنفکر، باسواد، خوشبرخورد و کلی واژهٔ دیگر چه کم دارد از آخوند باکلاس؟
مهمانی پر زرق و برق، اعیانی، ساده و بیریا چه؟
خانهٔ خوشجا یا ماشینرو، دلباز، نقلی، خوشگل را ترجیح میدهی یا همان خانهٔ باکلاس را؟
این باکلاسی تنبلی ذهنی میآورد.
نمیگذارد حتی یک لحظه بیندیشی و بعد نظر بدهی. زود خودش را جلو میاندازد و به زبان میآید.
باکلاسی زبان فارسی را از دقت میاندازد و اصلاً کلیگوییِ محض است.
محمدباقر قنبری نصرآبادی
۱۵:۳۱
۲۶مهر۱۳۹۶
این جوک برای وقتتلفکشی است
و هیچ ارزش دیگری ندارد.
از امروز
بهجای بزنگید یا زنگ بزنید یا تماس بگیرید بگو
تماس حاصل نمایید یا تماس حاصل بفرمایید!
بهجای جلوگیری میکنیم یا خودداری کنیم
بگو
ممانعت بهعمل آورده میشود!
بهجای تشریف بیاورید یا گردِ هم آییم
بگو
حضور پیدا نمایید!
بهجای ثبتنام میکنیم
بگو
ثبتنام به عمل میآوریم!
آخر این چه ادبیات مزخرف و نچسبی است که به آن چسبیدهایم؟
استثنایش را هم در نظر بگیر.
اینکه در نامههای اداری لطفاً همان خر خودشان را برانید تا مبادا اقدامات لازم برای شما به عمل نیاید یا خدای ناکرده اقدامات لازم مبذول نشود!
پیشتر از بیاعتنایی شما به این ادبیات در متنهای غیراداری سپاسگزاریم.
محمدباقر قنبری نصرآبادی
۱۲:۵۷ظهر
۲۶مهر۱۳۹۶