جمعه, ۲۲ تیر ۱۳۹۷، ۰۳:۲۰ ب.ظ
روزی که با مامانم و بابام رفتیم بستنی بخوریم، نمیدانستم فقر هم دنبالمان میآید. بستنیام که افتاد اول کتکش را خوردم و بعد حسرتش را. مامانم جلوی مغازهدار بغضش را میخورد و بابام غصهام را.
محمدباقر قنبری نصرآبادی
جمعه ۷:۵۲
۲۲تیر۱۳۹۷
۶
۰
۹۷/۰۴/۲۲
محمدباقر