......

......

......

......

سیاستِ برد بردِ پدربزرگم

سه شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۳۴ ق.ظ

باز هم مغلوب سیاست‌های پدربزرگم شدم. هفت‌ دقیقهٔ تمام گول یا پوچ بازی کردیم و همه را باختم. اصلاً بهتر است بگویم «گل یا گل» بازی کردیم: در هر دو دست پدربزرگم گل بود. هر کدام از دست‌هایش را انتخاب می‌کردم، دست دیگرش را باز می‌کرد و گل را نشانم می‌داد.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۰۰:۲۳

۷آذر۱۳۹۶

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۶/۰۹/۰۷
محمدباقر

نظرات  (۸)

۰۷ آذر ۹۶ ، ۲۲:۵۳ سینا همتی
سلام
واقعا پدربزرگ ؛ سیاست مداری داری . اصلا به حقیقت مطلب پی برده است . و می داند که شما اهل دل هستی و با شما می شود با حال بازی کرد . واقعا اینجا کشور عاشقان است و نه کشور عاقلان ./
متشکر می شوم ؛ اگر نظرم را تحمل کرده و نقد نمایید .
پاسخ:
نه خواهش می‌کنم.
ممنون که می‌خوانید و نظر می‌دهید.

راستش هم خودآگاه فریب می‌خورم، هم واقعاً سرم کلاه می‌رود.
اما بیشتر دلم می‌خواهد رابطهٔ‌مان صمیمی باشد.
بیشتر دلم می‌خواهد از خودش بیرون بیاید... کلِ جمع را بخنداند.

شاید نقشم کتک‌خوری است که شخصیت اول فیلم را کامل می‌کند.
به‌ همهٔ این‌ها، بُعد داستانی را هم اضافه کنید.

کشور ما پر از فداکار و پر از سیاست‌مدار است.
نه می‌خواهم که فداکارِ سیاست‌مداران باشم و
نه می‌خواهم سیاست‌مدارِ سوء‌استفاده‌گر از فداکاران باشم.
فقط می‌خواهم فداکارِ سیاست‌های پدربزرگم باشم.
۰۷ آذر ۹۶ ، ۲۱:۲۳ یک مسلمان
خب پدربزرگ دوست داشتنی شما خیلی هم قوی نبوده شما خیلی ضعیف بودی:))))
پاسخ:
از این زاویه نگاه نکردم!
:-))
به پدر بزرگتانحتما بگویید بچه های بیان ارادت خاصی بهشان دارند
پاسخ:
حتماً می‌گویم!
زنده باشید و سلامت...
:-)
:)
پاسخ:
:-))
۰۷ آذر ۹۶ ، ۰۷:۵۷ یه خانوم گل ***
:دی اصن داغون :)))
پاسخ:
دقیقاً
:-))
عاافرین
اهووم همیشه نیمه پر لیوان رو نگاه کنین هرچند خود من همیشه خالیشو نیگا میکنم:(
مرسی از لطفتون خدا رفتگان شماروهم بیامرزه :)
پاسخ:
ممنونم
:-))
چرا افسرده!!؟؟
عهه اونطوری نگین من بابابزرگ ندارم تو حسرتشم بعد اونوق شما بابابزرگ ب این خوبی دارین میگین تقدیم ب همه جز خودتون؟؟😕

پاسخ:
خب حالا که فکر می‌کنم تقدیم به‌خودم و همه!

دست‌کم محتوای وبلاگم را جور می‌کند.
نیمهٔ پر لیوان...




خدا رحمتشان کند پدربزرگ‌های نازنینتان را‌.
بابابزرگتون ادم جالبین هااا ندیده دلم خاس😊
سیاست هوشمندانه ایه!!!
پاسخ:
داشتم افسردگی می‌گرفتم!
:-))
الگوی بچه‌های فامیل که نشدم هیچ
مسخره دستشان هم شدم و
رفتم تهِ جدول رده‌بندی...

اصلاً این پدربزرگِ من تقدیم به همه به‌جز خودم!