نگاهی دوباره به حق و تکلیف
تا حالا از این زاویه به حق و تکلیف نگاه نکرده بودم!
اینکه هم حق و هم تکلیف دو روی یک سکهاند.
برداشت اول من:
اگر پدر تکلیفی در قبال منِ فرزند دارد، این تکلیف میشود حق من بر گردن پدرم.
برعکسش هم صادق است. یعنی اگر منِ فرزند در قبال پدرم تکلیفی بر گردن دارم، این تکلیف بر گردن من میشود حق پدرم.
برداشت دوم من:
در همین مثالِ تکالیف و حقوق پدر و فرزند، تکلیف و تعهد ثابت است.
اگر روزی در جایگاه فرزندی، حقی بر گردن پدر داشتیم
اکنون در مقام پدری، فرزندمان بر گردن ما حقی دارد.
نتیجه:
۱. هر تکلیفی که بر عهدهٔ دیگری است، حقی است برای دیگری: تکلیف ما در قبال همسایهٔمان میشود حق همسایهٔمان.
۲. قطعاً همان تکلیفی که ما در قبال دیگران داریم، دیگران نیز در قبال ما دارند.
مثلاً همانگونه که ما در قبال همسایهٔمان تکلیف داریم، همسایهٔمان نیز همان تکلیف را در قبال ما دارد.
پینوشت:
۱. مایهٔ این کلام از سخنان استاد رحیم پورازغدی، در پیج اینستاگرام است؛ ولی ابتکار قلم از خودم!
۲. زبان دین زبان حق و تکلیف است.
۳. اینگونه نوشتن برای من، هم تمرین خواندن است هم تمرین نوشتن.
محمدباقر قنبری نصرآبادی
۴:۰۲ ظهر
۱۳تیر۱۳۹۵