......

......

......

......

داستانکِ «عشق‌بازی با حرم»

شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۴۴ ق.ظ

در محاصرهٔ تکفیری‌ها بودیم.

اونا نمی‌دونستند

ما وسطشون گیر افتادیم.

به حج‌حسین گفتم:

وَخی بریم یه جای امن!

گفت:

پیش عباس؟!

گفتم:

مِگه عباس کوجاس؟

دست عباس تو دستش جا مانده بود.


محمدباقر قنبری نصرآبادی

۷:۵۳ عصر

۱۱تیر۱۳۹۵

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۱۲
محمدباقر