سیر تحولی سرویس بهداشتی در زندگی من
درست است که خیلی سنّی ندارم؛ اما مقطعی که به دنیا آمدم، زندگیها نیمهسنّتی بود و البته الان که در خدمتتان هستم، همین زندگیها نیمهمدرن شده است.
در بچگیام توالت چیزی بود شبیه قیف با در و دیواری سیمانی. خیلی حال میکردم وقتی به این سیمانها آب میپاشیدم.
جای پای ما را در توالت با سیمان بالاتر آورده بودند. باید وسط مینشستی. چاهش هم دقیقاً زیر باسن بود.
همیشه از عمق تاریک و بدبوی این توالت میترسیدم! برای خنده میگویم هر وقت ته چاه را میخواستم ببینم، سرم گیج میرفت.
درِ توالتمان پرده نبود؛ ولی درِ آهنیِ رنگ و رو رفتهٔ زنگخوردهای بود که قسمتی از پایینش اصلاً نبود. رنگ این در خوب یادم است: قرمز رو به قهوهای. بوی آهن وسط ظهر از این در بلند میشد.
نه فاضلاب داشتیم، نه شلنگ آب. در عوض چاه داشتیم و آفتابه. چاهِ دم خانهٔمان را ماهانه تخلیه میکردند.
یادم میآید کامیون حمل فاضلاب جلو درِ خانهٔمان میایستاد و لولهٔ خرطومیاش را در چاه فرو میکرد.
همیشه دنبال ماشین پیتکش میدویدم. دنبال کامیون که نه! دنبال خط آبی لجنمال و بوگندش که از خودش به جا میگذاشت.
گذشت و فاضلاب کشیدیم. سنگ دستشویی گذاشتیم. دیوار را کاشی کردیم ولی کف را به حال خودش گذاشتیم. درِ دستشویی را آلومینیومی کردیم. نصف این در، شیشهٔ مات بود. روی این شیشه گلومنگول زیاد بود.
هنوز آفتابه را داشتیم. شیر آبمان هم همان شیرهای زردرنگ معروف بود. آبش همیشه یخ بود و از سرپیچش آب چکه میکرد.
دستهای کوچک من توانایی بستن این شیرها را نداشت. مخصوصاً که میخواستم شیر را سفتِ سفت ببندم!
آینه را هم یادم رفت بگویم. یک تکه آینهٔ شکسته هم به دیوار نصب بود.
باز هم گذشت درِ دستشویی را چوبی کردیم. شلنگ آب گذاشتیم. لولهٔ آب گرم کشیدیم. کف را هم سرامیک کردیم. آینه را هم نو کردیم.
شیر آبمان هنوز همان قدیمیها بود. برای ولرم کردن آب، کمی شیر آب یخ را باز میکردیم و کمی شیر آب داغ را. مدام پیچا واپیچ میکردیم تا آب ولرم شود.
باز هم گذشت و شیر آبمان را جدید کردیم. توالت فرنگی هم آوردیم. به جای آبگرمکن هم پکیج گذاشتیم.
دیگه دستمال توالت آوردیم. سطل آشغال گذاشتیم. درپوش چاه فاضلاب هم خریدیم. جا حولهای و حوله هم تعبیه کردیم.
دستگاه تهویه هم نصب کردیم.
خلاصه الان این توالت و دستشویی ما شده سرویس بهداشتی!
خوشبوکننده هم خودم همین سه هفته پیش خریدم.
محمدباقر قنبری نصرآبادی
۱۰:۵۶ شب
۱۰تیر۱۳۹۵